Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت رقیه (س)


بابا سرم تنم کمرم پهلویم پرم
یکی دوتا که نیست کبودی پیکرم

بیش از همین مخواه وگرنه به جان تو
باید همین کنار تو تا صبح بشمرم

از تو چه مانده است؟ بگویم "که ای پدر"
از من چه مانده است؟ بگویی" که دخترم"

اندازه ی لب تو لبم شد ترک ترک
اندازه ی سر تو گرفتار شد سرم

از تو نمانده است به جز عکس مبهمت
از من نمانده است به جز عکس مادرم

از تو سوال میکنم انگشترت کجاست؟
که تو سوال میکنی از حال معجرم

دیدم چگونه سرت را به طشت زد
حق میدهی بمیرم و طاقت نیاورم

مرد کنیز زاده ای از ما کنیز خواست
بیچاره خواهر تو و بیچاره خواهرم


مرهم به درد این همه زخمی نمیخورد
بابا سرم تنم کمرم پهلویم پرم


علی اکبر لطیفیان


1391/8/12
صفحه قبل صفحه بعد