Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت رقیه (س)


این جا که زخم از درِ هر خانه می زنند
این جا که بند بر پَر پروانه می زنند

خون می چکد ز گوشه ی چشمان خاکی ات
وقتی که پلک های غریبانه می زنند

با گوشواره های خودم ناز می کنم
بر دختران که سنگ به ویرانه می زنند

مویی نمانده تا که ببافی هزار شکر
مویی نمانده باز چرا شانه می زنند

دستی بکش به زبری رویم که حق دهی
نامردهای شام چه مردانه می زنند


دستم برای لمس لبت هم تکان نخورد
از بس که تازیانه بر این شانه می زنند

حسن لطفی


1391/8/27
صفحه قبل صفحه بعد