Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت رقیه (س)


بابا بابا

طایر گلزار وحی، کجاست بال و پرت
که باسرت سر زدی، به نازنین دخترت

زتند باد خزان، شکفته تر می شوی
میشنوم همچنان، بوی گل از حنجرت

ببین اسیرم پدر، ز عمر سیرم پدر
مرا به همره ببر، به عصمت مادرت

فتح قیامت منم، سفیر شامت منم
تویی حسین شهید، منم پیام آورت

خرابه شان تو نیست، نگویم اینجا بمان
بیا و مارا ببر، مثل علی اصغرت

پیکر رنجور من، گرفته بود التهاب
اگر بغل می گرفت، مرا علی اکبرت

این همه زخمت که هست، بر سر و روی جبین
نیزه و شمشیر وتیغ، چه کرده با پیکرت

1387/9/20

صفحه قبل صفحه بعد