ببین ای عمه، که بابا دارم
به دامان خود، سرش بگذارم
شده روشن شبم زین ماه
ببین مهمان رسید از راه
ابتا یا حسین
در این ویران سرا
بهشتی شد به پا
حسین مولا حسین
رسیده بابا، ولی دیر آمد
که دختر او، شده پیر آمد
پدر نیلی شده رویم
گرفت آتش به گیسویم
ابتا یا حسین
اسیر غربتم
خمیده قامتم
حسین مولا حسین
کشیدم بار، اسیری بابا
شدم دلگیر از، تمام دنیا
قسم به روی دلخواهت
ببر من را به همراهت
ابتا یا حسین
کمی دارم گله
ز درد آبله
حسین مولا حسین
1389/9/17
صفحه قبل
صفحه بعد