Back Home

اشعار محمل

اشعار امام صادق علیه السلام


بال وپر می زنم و بال و پرم می سوزد
جرعه آبی که تمام جگرم می سوزد

مرحمی که دلم از بار غمت سوخنه است
باز ای سوخه چادر، حرمم سوخته است

شعله ی آه من و گرمی آهت هستم
نفسی مانده بیا چشم به راهت هستم

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد
روضه خوانی که شرر بر همه دنیا میزد

موسپیدی که دو دستش به طنابی بسته
پیر مردی که نفس در پی آنها می زد

آن طرف گریه ی طفلان منو در این سو
خنده بر خسته گی ام، دشمن زهرا میزد
1387/8/4


صفحه قبل صفحه بعد