Back Home

اشعار محمل

اشعار امام صادق علیه السلام


ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم این همه منصب نداشتیم

نور ات اگر نبود بجز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم

آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است
از قال باقر است و از این قال صادق است
--
با گوشه ی نگاه تو زائر درست شد
با روضه خوانی تو شعائر درست شد

از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطره ای ز علم تو جابر درست شد

هرکس بدون توست به محشر معطل است
توحید ما طفیلی درس مُفَضَّل است
--
شاگر تو اگر چه که چندین هزار بود
از آن همه چقدر برای تو یار بود

دردت یکی نبود غمت بی شمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود

پس چاره ای بغییر صبوری نداشتی
بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی
--
خفاش های نیمه شب تار آمدن
تا در نماز در پی پیکار آمدن

مانند دزد از سر دیوار آمدن
اینگونه در مدینه همه بار آمدن

بر روی خاک از نفس افتاده می کشند
این ها ز زیر پای تو سجاده می کشند
--
در کوچه نیز پوشش و امامه بر سرت
آتش گرفته است دری در برابرت

اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله ای وای مادرت

این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه برای تو آشناست
--
در کوچه دست بسته علی بود و فاطمه
تنها غریب خسته علی بود و فاطمه

در بین خون نشسته علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته علی بود و فاطمه

آنکه فرشته بود پی همنشینی اش
آمد به گوش ناله فضه خزینی اش


1394/5/19
صفحه قبل صفحه بعد