Back Home

اشعار محمل

اشعار امام صادق علیه السلام


هر شب میگم ای دل امون از زمونه
دنیا با آل علی نامهربونه

هر بار به بچشو می سوزونه
داره بارون می باره

دوباره اشکایای طفلی روونه
آخه دشمنای باباش جوونه

با آتیش اومدن در خونه
داره بارون می باره

شاهد من شب و ماه و ستاره
که میدوید آقام پی یک سواره

افتاد تو کوچه نفسش به هر شماره
داره بارون می باره

شاهد من شب است و ماه و ستاره
که میدوید آقام پی یک سواره

افتاد تو کوچه نفسش به هر شماره
چرا بارون می باره

به یاد بابای خسته افتاده
به یاد دستای بسته افتاده

به یاد پهلو شکسته افتاده
داره بارون می باره

یاد دلهای در تلاطم افتاده
یاد آتیش و یاد هیزم افتاده

یاد جسارتای مردم افتاده
داره بارون می باره

شب بود و مثل روز ولی آقام میدید
که مادر دنبال حیدر میدوید

میدید از پهلوی اون خون می باره
داره بارون می باره

یه روز برات یه گنبد طلا می سازیم
شبیه گنبد امام رضا می سازیم

1389/6/26


صفحه قبل صفحه بعد