Back Home

اشعار محمل

اشعار امام سجاد علیه السلام


ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک
در دیده تجلای خدا باد مبارک

این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امام شهدا باد مبارک

جان در بدن عالم ایجاد مبارک
آمد به جهان حضرت سجاد، مبارک
--
ای بانوی ایران پسر آورده ای امشب
ای طوبی عصمت ثمر آورده ای امشب

در بیت ولایت قمر آورده ای امشب
الحق که حسین دگر آورده ای امشب

بی پرده ببینید جمال ازلی را
تبریک بگوئید «حسین ابن علی» را
--
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این
دریای خروشنده ی جود و کرم است این

در مجمع خوبان دو عالم، علم است این
دردانه ی شهبانوی ملک عجم است این

گردید عیان کوکب اقبالِ محمّد
چشم و دلتان روشن، ای آل محمّد
--
این ماه تمام است، تمام است، تمام است
فرزند قیام است، قیام است، قیام است

ذکر است و سلام است و سلام است، سلام است
بر خلق، امام است، امام است، امام است

این گوهر رخشنده دامان سه دریاست
چارم وصی ختم رُسُل، یوسف زهراست
--
این ماه، چراغ مه شعبان حسین است
این بضعه ی ثارالله و این جان حسین است

این لاله ی خندان گلستان حسین است
این آیه به آیه همه قرآن حسین است

این جان حسین است بدانید بدانید!
قرآن حسین است بخوانید بخوانید!
--
خیزید که از اشک و شعف آینه شوئیم
چون لاله ی خندان سر هر شاخه بروئیم

پرواز کنان تا حرم الله بپوئیم
مانند فرزدق بخروشیم و بگوئیم

ریزد به ثنایش دُر ناب از دهن ما
تا شام شود روز «هشام» از سخن ما
--
این است که توحید از او یافت ولادت
دارد به وجودش حرم الله ارادت

داده به مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت

این سید و مولا و امام حرمین است
این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است
--
این سوره ی قدر و زُمر و یوسف و طاهاست
این سید بطحا پسر سید بطحاست

این نور دل فاطمه ی ام‌ابیهاست
این نوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست

رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
سر تا به قدم آینه ی پنج تن است این
--
ای یوسف زهرا شده مبهوت کمالت!
ای عرش خدا گوشه ای از قصر جلالت!

یادآور خُلق نبوی، خلق و خصالت
با آنکه بود حلقه ی زنجیر مدالت

با آنکه به گردن اثر سلسله داری
آقائی و اشراف به هر سلسله داری
--
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند
در حلقه ی زنجیر، عدو را بکشاند

در کاخ ستم یکسره آتش بفشاند
بر خاک مذلت همگان را بنشاند

تو صاحبِ فریادِ تمامِ شهدایی
بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی
--
غیر از تو که در سلسله ی سخت اسارت،
بر فرق ستمکار زند مشت حقارت؟

ویرانه کند کاخ ستم را به اشارت؟
تازد به سپاه ستم و ظلم و شرارت؟

در خطبه ی تو خشم خدای ازلی بود
فریاد خروشان خدا صوت علی بود
--
ای سرزده از سینه ی هر نسل ندایت
ای زمزمه ی وحی خداوند، صدایت

اسلام، رهینِ نفسِ روح فزایت
در سلسله پیوسته به لب ذکر خدایت

روزی که نبودی خبری از گل"میثم"
شد بسته به زنجیر ولایت دل"میثم"


1391/4/4
صفحه قبل صفحه بعد