Back Home

اشعار محمل

اشعار امام سجاد علیه السلام


دانلود سبک

بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
بودش هزار درد و توان بیان نداشت

دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست
نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت

تنها زمین نداشت به سر دست از فلک
پایی به عزم پیش‌نهادن، زمان نداشت

یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
آمد ولی زباغ نصیبی خزان نداشت

دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت
تا کوفه زنده ماندن او را گمان نداشت

از تب زبس که ضعف بر او چیره گشته بود
می‌خواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت

یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک
می‌رفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت

در ترکش دلش که دو صد تیر آه بود
می‌برد و غیر قامت زینب کمان نداشت


حاج علی انسانی

---
بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا که توان فغان نداشت

این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
دیگر سپهر تیر جفا در کمان نداشت

گر تشنگی ز پا نفکندش شگفت نیست
آب آن قدر که دست بشوید ز جان نداشت
89/10/9
صفحه قبل صفحه بعد