Back Home

اشعار محمل

اشعار امام سجاد علیه السلام


از گلستان، لاله های پرپرم آید به یاد
از نیستان داغ های خاطرم آید به یاد

با دل خود هر زمانی را که خلوت می کنم
در اسارت آنچه آمد بر سرم آید به یاد

سالها از ماجرای کربلا بگذشت و باز
هر نظر آن صحنه حزن آورم آید به یاد

هرکجا آب است آتش می زند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد

هرجوانی را که می بینم به یاد کربلا
گاهی از قاسم گهی از اکبرم آید به یاد

چونکه می بینم شیرخواری را کنار مادرش
از رباب و گریه های اصغرم آید به یاد

می شوم از آتش گرم و محن چون شمع آب
چون زحال عمه ی غم پرورم آید به یاد

منکه بر جسم پدر از بوریا کردم کفن
روز و شب زآن جسم عطشان بهترم آید به یاد

حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع
وای دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد

چونکه بینم کودکی سرگرم بازی با گلی
سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد

از هجوم رنج و غم در آن سفر، داغی هنوز
از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد
89/10/9
صفحه قبل صفحه بعد