هر کجا بینم جوانی اکبرم آید به یاد
طفل بینم هر زمانی اصغرم آید به یاد
تیرم از سیر گل و با دیدن هر شاخه گل
غرق در خون لاله های پرپم آید به یاد
دیدن آب و سخن از آب، آبم می کنم
آب آب و ساقی آب آورم آید به یاد
بعد از آن شامی که در شام بلا بر ما گذشت
هر کجا ویرانه بینم خواهرم آید به یاد
از تماشای هلال ماه در شب های تار
عمه جان قد کمان و مضطرم آید به یاد
1391/9/20
صفحه قبل
صفحه بعد