Back Home

اشعار محمل

اشعار امام سجاد علیه السلام


من آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من

مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار
ویرانه های شام شده آشیان من

هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده بود سایبان من

زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من

زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من

گردید نقش خاک زسنگ یهودیان
از نوک نی سر پدر مهربان من

شام بلا و طشت طلا وسر حسین
گردید قاتل پدرم میزبان من

من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت
با آنکه بود آیه کوثر به شأن من

من ناله می زدم زدل او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم او سوخت جان من

«میثم» خدا جزات دهد در عزای ما
کز نظم تو عیان شده سوز نهان من
حاج غلامرضا سازگار


1387/11/3

صفحه قبل صفحه بعد