یه مدینه یه بقیعه یه امامه ولی حرم نداره
سینه زنها، کسی نیست تا، روی قبرش یه دونه شمع بزاره
غریب آقام غریب آقام غریب آقام، آقام امام سجاد
دل بی تاب دیگه شد آب که تو آفتاب نه سایه بونی داری
نه یه خادم نه یه زائر نه کنارش یه روضه خونی داره
فدا اشکت فدا آهت فدا قبرت آقم فدای صبرت
یعنی میشه بیاد اون روز که ببینم می ریزم آب رو قبرت
مرد خسته دل شکسته دست بسته شبیه جدش حیدر
می برندش نیمه ی شب به زیر لب میکه مادر
دل مضطر آتیش در اشک دختر دوباره تو مدینه
زنده کرده یاد مادر یاد بابا یاد شکسته سینه
1387/11/3
صفحه قبل
صفحه بعد