این چه حالیست که در سینه نهان است اینجا
آن چه حاجت به بیان نیست عیان است اینجا
فصل پرپر شدن باغ گلی می آید
نوبهاران همه تاراج خزان است این جا
به تو سوگند که چون تو همه را می دانم
دل زینب به نگاهت نگران است این جا
از عطش می زند این خاکِ بلا موجِ فراق
حرمِ بی کسیِ سوختگان است این جا
پاسخ ناله ی اصغر به سه شعبه بدهند
غنچه سیراب به دستان کمان است این جا
تا زمان هست تماشای قدِ اکبر کن
مقتلت بر سر بالین جوان است این جا
بعد عباس چه بر اهل حرم می گذرد
حمله ها بر سر خلخال زنان است این جا
سر و کارِ سر تو با لبِ خنجر افتد
منبر رأس بریده به سَنان است این جا
با لب تشنه تو را نحر کند شمر لعین
عید قربان نرسیده رمضان است این جا
لب و دندان تو را پای کسی می شکند ...
1392/8/14
صفحه قبل
صفحه بعد