Back Home

اشعار محمل

اشعار ورودیه محرم


کربلا از محضر زینب تکامل یافته
از نسیم چادر زینب تکامل یافته

این بیابان میزبان دسته دسته گُل شده
آنقدر با کاروانِ گُل نشسته، گُل شده

ما گلى داریم که از خاک و آب کربلاست
شیردخت بوتراب، ام التراب کربلاست

کربلا، دشت بلا، فرمانروایش زینب است
کشتى اش خون خدا و ناخدایش زینب است

رتبه اى دارد که دشمن اعترافش میکند
رو به قبله میشود، کعبه طوافش میکند

اینکه در محمل نشسته، فاطمه یا زینب است
عالى اعلى على یا اینکه علیا زینب است

محملش را همچنان بیت الحرام آورده اند
عمه سادات را با احترام آورده اند

زیر پایش را ملایک با مژه جارو زدند
شش برادر در کنار محملش زانو زدند

عصمتش را بین، کسى عصمت ندیده این همه
عزتش را بین، کسى عزت ندیده این همه

او اگر اخمى کند، تا حشر طوفان می شود
لشگر کوفه ز جنگیدن پشیمان می شود

هیجده تکبیرزن، شمشیرزن آورده است
با خودش خواهر نه، زن نه، شیرزن آورده ست

ای سپاه کفر، گر گویم تو هیچى، بهتر است
به پرو پاى چنین شیرى نپیچى، بهتر است

از کنار محملش اصحاب یک یک میروند
بهر عرض دست بوسى اش ملائک میروند

و زمام ناقه اش در دستهاى جبرئیل
لابلاى گریه می آید صداى جبرئیل:

اى عزیز عالم امکان، عزیز سرمدى!
زینبا اهلا و سهلا مرحبا، خوش آمدى

تو بزرگ کربلا هستى ولى پایین نیا
در همان محمل بمان، جان على پایین نیا

زحمت برگشتن از درد جدایى بهتر است
تو همان پرده نشین باشى خدایى بهتر است

جاى تو در دشت نیست، اینجا اذیت میشوى
کربلا گرم است، در گرما اذیت میشوى

از سرشوق آمدى، یکروز با سر میروى
با برادر آمدى و بى برادر میروى

آخرش یکروز آواره از اینجا میروى
آه با پیراهن پاره از اینجا میروى.


1396/5/12
صفحه قبل صفحه بعد