Back Home

اشعار محمل

اشعار ورودیه محرم


بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست

کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست
--
اگر دربدر کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمی صد خار مغیلانم کنی عشق است

پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
--
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد

مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست
--
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسین قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من

تجلی می کنم در تو، تجلی می کنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست
--
بنه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات می ریزند

نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق می دانند صاحب خانه مهمان نیست
--
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی

به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی!
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
--
نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان

همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
--
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد

اگر زن شیرزن باشد به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست
--
به زیر سایبان قد و بالای تو می خوابیم
من و این کاروان از چشمه فیض تو سیرابیم

نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم
فرات بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست
--
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد

یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست
--
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید

برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما به جز شش ماهه خندان نیست
--
صدا زد : آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمی بینید عریان است؟!

جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است
جواب قاری قرآن زینب سنگباران نیست


علی اکبر لطیفیان


1400/6/2
صفحه قبل صفحه بعد