نبینم گریونی، قلبم و می لرزونی
زیر لب چی می خونی، با دو چشم خسته
چرا تو این صحرا، خیمه می کنی بر پا
میشینه همه غم ها، بر دل شکسته
گفتی، کمی طاقت داشته باش
زینب، داره می لرزه صداش
می گه، بیا بر گردیم داداش
وای از، دل زارم یا حسین
نکنه تعبیر، خواب من همین صحراست
یا اخا مگر اینجاست، دشت غازریه
یادمه پیغمبر، گفت میاد یه روز زینب
میزنی به سر روی، تل زینبیه
گفتی، کمی طاقت داشته باش
زینب، داره می لرزه صداش
می گه، بیا بر گردیم داداش
وای از، دل زارم یا حسین
چی میشه باز باهم، تا مدینه بر گردیم
یا دته قسم خوردیم، پیش هم بمونیم
به دلم افتاده، دست روزگار اینجا
میگیره تو رو از من، ای همه جونیم
گفتی، کمی طاقت داشته باش
زینب، داره می لرزه صداش
می گه، بیا بر گردیم داداش
وای از، دل زارم یا حسین
اگه اینجا پای، اکبرت رکابم شد
خواهرت چه سازه با، سختی اسارت
میشینم من گریون، روی ناقه ی عریانون
بی تو ای برادر جون، زینب و جسارت
گفتی، کمی طاقت داشته باش
زینب، داره می لرزه صداش
می گه، بیا بر گردیم داداش
وای از، دل زارم یا حسین
1387/9/19
صفحه قبل
صفحه بعد