ای محرم غم های من، ای نو گل رعنای من
زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من
خیز و ببین غو غا شده، دیگر علی تنها شده
من ماندم و غم های من، زهرای من زهرای من
پیراهن از خون ترت، مانده به نزد دخترت
آن دختر تنهای من، زهرای من زهرای من
با مرگ تو ای همسرم، بشکسته رکن دیگرم
شد کوی تو ماوای من، زهرای من زهرای من
زینب به یاد مادر است، چشمش به مسمار در است
بگرفته او دامان من، زهرای من زهرای من
مضطر شدم مضطر شدم، مرغ شکسته پر شدم
ای هم نوای نای من، زهرای من زهرای من
گاهی حسینت نیمه شب، از من کند مادر طلب
ای هم دم غم های من، زهرای من زهرای من
از خون پهلویت اثر، مانده بر آن دیوار و در
بین چشم خون آلای من، زهرای من زهرای من
قاسم ملکی
ودیعه الرسول ص 297
1391/1/28
صفحه قبل
صفحه بعد