Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


رفتی مرا به وادی غم واگذاشتی
تنهای من! مرا ز چه تنها گذاشتی؟

یادش به خیر باد که نه سال پیش بود
آن شب که تو به خانه ی من پا گذاشتی

حوریه ی بهشت علی! نیمه های شب
رفتی سوی بهشت و مرا جا گذاشتی

یاسین من! چقدر غریبانه از وطن
رفتی و سر به دامن طاها گذاشتی

کردی به هر نفس طلب مرگ از خدا
تا داغ خویش بر جگر ما گذاشتی

گردون به دیده ام چه قدر زشت گشته بود
آن شب که سر به سینه ی صحرا گذاشتی

تا ننگرم چه با تو شده، دست خویش را
هنگام مرگ بر رخ زیبا گذاشتی

هرکس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود
یک قبر بی‌نشانه به دنیا گذاشتی

دار و ندار من همه رفت و برای من
تنها چهار کودک خود را گذاشتی

گفتی ز داغ فاطمه و سینه ی علی
«میثم!» چه داغ‌ها که به دل‌ها گذاشتی
1391/1/17
صفحه قبل صفحه بعد