Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


جاى ناله زدن آماده کنید
تابوتى برا من آماده کنید
فاطمه منتظره باید برم
زود برید یک کفن آماده کنید

هنو یادمه نفس نفس میزد
همه رو از دور خونه پس میزد
یادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به میله‌ی قفس میزد

یادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
یادمه بال خودش شکسته بود
ولى زیر بالم و گرفته بود

یادمه به هیچ کسى امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگیم و مدیونشم
جونم و تا نخرید جون نداد

هنو یادمه حرم آتیش گرفت
همه چى در نظرم آتیش گرفت
در خونه رو یه بار آتیش زدند
ولى صد بار جگرم آتیش گرفت


یادمه داشتم میفتادم…. نزاشت
حتى تو دلم یه ذره غم نزاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هیچى برا من کم نزاشت

حالا اون که دس به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتش درنیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم


هیچ جا اشکم این چنین در نیومد
کارى از دست کسى برنیومد
صداى ناله ش و آخر درآورد
میخ در همین جورى درنیومد

کاشکى پشت در من و صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از اونکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا میکرد

علی اکبر لطیفیان


1403/1/12
صفحه قبل صفحه بعد