من در فراق روی پدر گریه می کنم
تا زنده ام به فخر بشر گریه می کنم
مردم مرا زگریه چرا منع می کنید
منعم کنید بار رگر گریه می کنم
روز ار زگریه منع کنندم منافقان
شبهای تار تا به سحر گریه می کنم
مظلومی علی زده آتش بجان من
می سوزم و ز سوز جگر گریه می کنم
آتش زدند بر پر و بالم ستمگران
بالم شکست و سوخته پر گریه می کنم
بازوی من سیاه شد و صورتم کبود
با پهلوی شکسته ز در گریه می کنم
مردم گناه کودک ششماهه ام چه بود
من مادرم برای پسر گریه می کنم
با گریه من زحق علی میکنم دفاع
بر آن امام جن و بشر گریه می کنم
سید رضا طبائی (طبا)
ودیعه الرسول ص 188
1391/1/30
صفحه قبل
صفحه بعد