مادر نگو که حال تو بهتر نمی شود
بی گریه بعد تو شب ما سر نمی شود
دیشب دوباره آن زن همسایه طعنه زد:
این اشک ها برای تو مادر نمی شود
گفتم: طبیب، مادرمان خوب می شود؟
با سر اشاره کرد که دیگر نمی شود
مادر ببین برای خودم خانمی شدم
دیگر غریب، بعد تو حیدر نمی شود
داغ تو بُرد تاب پدر را اگر نه صد
لشگر حریف فاتح خیبر نمی شود
بی مرغ عشق خانه مان سرد و ساکت است
کوچه بدون یاس، معطر نمی شود
عباس احمدی
1393/12/10
صفحه قبل
صفحه بعد