ای بال و پر شکسته مرا بال وپر مبند
بردار بارم از دل و بار سفر مبند
جانم بگیر و از من خسته رو مگیر
راه نگاه را به رخ چون قمر مبند
پای فراق را تو در این خانه وامکن
دستی که بسته بود، تو بار دگر مبند
چشمت بهشت باشد و مژگان در بهشت
بگشا مژه , زباغ بهشتم تو در مبند
ای قبله علی زچه رو، رو به قبله ای؟
راه امید را به من ای محتضر مبند
90/2/11
صفحه قبل
صفحه بعد