Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


گل باغ امیدم، کجایی کجایی
دعایم همه این است بیایی بیایی

بود یاد تو هر شب، دعای سحر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
میان در و دیوار فقط یاد تو بودم
بیا ای گل نرگس ببین روی کبودم

به یک ضربه جدا شد، ز شاخه ثمر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
غریبی علی را در خانه چو دیدم
به مسجد بدویدم، ز دل آه کشیدم

نبودی که ببینی، چه آمد به سر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
من آن یاس کبودم که در سینه ی قبرم
فقط اشک تو ریزد شبانه روی قبرم

ز اشک شب تارت، شده خون جگر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
بیا تا که ببینی، علی خانه نشین شد
شرر ریخت به باغش، گلش نقش زمین شد

سیه گشت از این غم، جهان در نظر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
دل ما چو چراغی به کاشانه ی ما سوخت
ندیدی که چگونه، در خانه ی ما سوخت

روان خون دل آنجا، شد از چشم تر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من
----
علی بود علی بود در آن جمع گرفتار
مرا کشت، مرا کشت، فشار در و دیوار

به جز محسنم آنجا، نشد کس سپر من
بیا ای پسر من، بیا ای پسر من

سازگار

1389/2/17

صفحه قبل صفحه بعد