Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


من شنیدم تو مدینه به زخم دل نمک زدن
دست علی که بسته بود فاطمشو کتک زدن

من نمیگم یکی بیاد دست علی رو وا کنه
یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه

یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه

چشم فلک تا به حالا غریبی اینطور ندیده
چهل تا مرد جنگی و یه مادر قد خمیده

فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه

---
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید

زینب نگاهش بر در است
در ذکر مادر مادراست

بگرفته او دامان من
زهرای من زهرای من

بودی چراغ خانه ام
تاریک شد کاشانه ام

در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
89/10/20
صفحه قبل صفحه بعد