Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی

عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی

امشب خودم برای تو نان می‌پزم ولی
با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی

مجبور نیستی که برای دلِ علی
یک گوشه‌ای نشینی و چادر سرت کنی

زحمت مکش خودم به حسین آب می‌دهم
تو بهتر است فکر برای پرت کنی


ای کاش از بقیه‌ی پیراهنِ حسین
معجز ببافی و به سر دخترت کنی

من، زینب و حسن،... همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی

علی‌اکبر لطیفیان


1400/9/8
صفحه قبل صفحه بعد