Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


صبح تا شب کار و شب تا صبح عبادت می‌کنی
ای جراحت دیده پس کی استراحت می‌کنی

گفته بودم که نیا پشت در استقبال من
یار بیمارم چرا خود را اذیت می‌کنی

دیدن قد کمان تو علی را میکشد
رو که میگیری در این کشتن شراکت می‌کنی

فکر کردم رو به بهبود است حال خانمم
ناگهان دیدم که تو داری وصیت می‌کنی

زینب از عجل الوفاتی گفتنت تَب کرده است
این دعا ها چیست پیش بچه هایت می‌کنی؟


هر چه میخوای بگو اما حلالم نکن نگو
من خجالت میکشم اینگونه صحبت می‌کنی

نان بپز باشد، ولی دیگر چرای پای تنور
از سری خاکستری داری تو صحبت می‌کنی

غصه‌ی تنهایی اش را تو نخور میبینی اش
قتلگاهش را تو در آنجا زیارت می‌کنی



1401/9/15
صفحه قبل صفحه بعد