Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


آهم رسد به گردون اشکم به رخ روانه
شد قسمتم که شویم جسم تو را شبانه

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

امشب رسیده دستم بر بازوی شکسته
بنشینم و بگریم بر پهلوی شکسته

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

در موسم جوانی از من تو را گرفتند
با ضرب تازیانه دیگر چرا گرفتند

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

بر پیکرت بریزیم از اشک خود ستاره
غسل تو گشته بر من شهادت دوباره

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

با چشم بسته خود بر من نظاره داری
چرا به هر دو گوشت یک گوشواره داری

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

چون من کسی ندارد مراسم شبانه
هم غسل مخفیانه هم دفن مخفیانه

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم

بر یار مهربانم خون گریه کن مدینه
هم بر مدال بازو هم بر مدال سینه

ای یار مهربانم فاطمه ی جوانم


حاج غلامرضا سازگار
1391/1/17
صفحه قبل صفحه بعد