Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


زهراست چراغ شب ظلمانی حیدر
زهراست طبیب دل طوفانی حیدر

زهراست پریشان پریشانی حیدر
زهراست به هر معرکه قربانی حیدر

یک جمله بود ذکر لب حضرت زهرا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
در بین زنان هیچ کسی همقدمش نیست
در هر دو جهان سروتر از، قدّ خمش نیست

در بیت علی صحبتی از بیش و کمش نیست
در راه علی سوزد و انگار... غمش نیست

سر تا سر ذرات وجودش شده گویا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
گوید به علی نور تو را ماه ندارد
دل جز تو دگر دلبر دلخواه ندارد

بی تو دو جهان ارزش یک کاه ندارد
من بی تو بمانم ...! به خدا راه ندارد

هر جا که تویی فاطمه هم هست در آنجا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
یک عمر شده باعث خوشحالی مولا
می ساخت به نان و نمک خالی مولا

دیدند همه زندگی عالی مولا
کردند حسودی به خوش اقبالی مولا

دشمن همه جا لرزد از این جمله غرّا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
می گفت همیشه به همان حالت مضطر
مردم همه کاره است علی بعد پیمبر

والله که من گفته ام این جمله مکرّر
حیدر همه دین من و دین همه حیدر

این است تمام سخن ربّی الأعلی
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
ای وای که در پشت در خانه تنش سوخت
ای وای ز غصه دل خون حسنش سوخت

می دید غریبی ... که مه انجمنش سوخت
یک چشم به هم زد که گل یاسمنش سوخت

با خون شده حک روی در خانه مولا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
من محو علی گشته ندانم که خطر چیست
دلسوخته کی حس کند این آتش در چیست

حالا که علی هست دگر داغ پسر چیست؟
سر گشته ی عشقش شده ام ضربه به سر چیست

در پشت در این است کلام من شیدا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
جانم به فدای علی و قلب صبورش
بر عهد خودش بود و ننازید به زورش

دادند از آن کوچه غریبانه عبورش
در کوچه شکستند تمامی غرورش

جانم به لب آمد، علی و... خنده اعدا
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
برخاستم و خواستم از غصه بمیرم
دیدم که طنابی است به دستان امیرم

افتاد غریبانه در آن کوچه مسیرم
باید ز یدالله کنون دست بگیرم

هر چند که از دست دهم دست خودم را
من مات علی حب علی مات شهیدا
--
دلسوخته تر از من دلسوخته کس نیست
غیر از غم عشق تو مرا هیچ هوس نیست

خواهم که صدایت کنم اینجا و نفس نیست
یکبار فدا گشتن در پای تو بس نیست

باید که فنای تو شود امّ ابیها
من مات علی حب علی مات شهیدا


مجتبی شکریان همدانی


1392/12/24
صفحه قبل صفحه بعد