Back Home

اشعار محمل

حضرت زهرا سلام الله علیها


سلامی جانفزاتر از نفس های مسیحایی
به روح پاک تو ای مادر صبر و شکیبایی

تویی آن لیله ی القدری که کس نشناختش هرگز
تویی آن عصمت یکتا که یکتایی به یکتایی

تو آن آیینه ی حسن دل آرای خداوندی
که از ختم رسل دل برده در عین دل آرایی

جمال حقّ، جلال انبیا، حسن امامان را
علی می دید در آیینه ی حسنت به تنهایی

اگر روی تو را می دی ای روی خدا یکدم
ز خجلت پشت پرده تا ابد می ماند زیبایی

فلک را در مسیر قنبرت فخر زمین بوسی
ملک را بر قدوم فضّه ات شوق جبین سایی

به غیر از تو کسی نگرفته رو از چشم نا بینا
الا ای خاک پای رهروانت چشم بینایی


نموده از چراغ خانه ات مه کسب نور، آری
از آن گردیده بر بام فلک هر شب تماشایی

تو نور حقّ به چشم عرش، چشم فرشیان بودی
نشستی از چه با ما خاکیان کوه و صحرایی

از آن گشتی زمینی ای چراغ آسمانی ها
که شویی از دل ما زنگ ظلمت های دنیایی

به حقّ حقّ ندانند از کتاب فضل تو فصلی
اگر سر تا قدم خلق جهان گردند دانایی

زهی از کثرت خیرت که با آن عمر کم گشته
زمین از فیض دامانت پر از گلهای زهرایی

کشد ناز قدم های عزیزانت تو را هر دم
از آن بالد زمین پیوسته بر این چرخ مینایی

نباشم شیعه گر مهر تو را یک ذرّه بفروشم
به زیورهای صحرایّی و گوهرهای دریایی

تو در محشر سوار ناقه ای و خلق دنبالت
ز صحرای قیامت تا جنان در راهپیمایی

اگر چشم افکنی دوزخ شود گلزار علّیّین
اگر نازی کنی محشر فتد در نار رسوایی

قیامت، نار، جنّت، هر سه فرمان می برند از تو
از آنان بردن فرمان و از تو حکم فرمائی

تو شمع و اهل محشر گرد رویت همچو پروانه
خدا آن روز دارد فخر بر این گرد هم آیی

تبسّم کن ز پشت ناقه بر روی گنه کاران
الا گل های جنّت را ز لبخندت شکوفایی

تهی دستم، فقیرم، روز محشر فاش می گویم
مرا امروز غیر از مهر زهرا نیست دارایی

نه جاهت را توان دیدن نه وصفت را توان گفتن
که هم کور است بینایّی هم لال است گویایی

کنیز مطبخت را در جنان بر حور بانویی
غلام درگهت را در جهان بر خلق آقایی

اگر از یکنفس فیضی دهی اولاد آدم را
بر آید از دم هر آدم اعجاز مسیحایی

گر از بذل تو آگه بود بین خاندان طی
گدایی بود تا محشر شعار حاتم طایی

دریغا سر و قد خم گشت مانند کمان آخر
تو را کز سایه ی قامت خجل می گشت رعنایی

مسلمانی ببین بعد از پیمبر داد این امّت
یتیم وحی را با ضرب سیلی دل تسلاّیی

چه خوش دادند امّت اجر و پاداش رسالت را
ستم کردند در حقّ تو تا حدّ توانایی

دریغا ای دریغا ناله ات پر کرد عالم را
جوابت شد سکومت مسلمین جای هم آوایی

مسلمانی اگر این است «میثم» با تو می گویم
حذر کن زین مسلمانی و رو آور به ترسایی


1394/12/23
صفحه قبل صفحه بعد