صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد
هر کجا شد حرف از بانو، به نیکی یاد شد
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجاده اش روح القدس ایجاد شد
او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد
حُر هم از یُمن ادب بر نام او آزاد شد
روضهی رضوان، رضای حضرت صدیقه است
از گل سرخ لباس او، فدک آباد شد
معنی نازک برای روضه اش آورده ام
وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد
با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود
دست او روزی رسان خانه ی صیاد شد
این در آتش گرفته نیز حاجت میدهد
این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد
روضهی مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد
تا مصیبت خوان کوچه صورت مقداد
بعد پیغمبر اگر چه با تبسم قهر بود
لحظه ای با دیدن تابوت، زهرا شاد شد
طعنه ها، او را عروس خانه ی تابوت خواند
قاسم او نیز زیر سنگها داماد شد
اشک هایش گاه میگوید حسن، گاهی حسین
گریه های آخرش موقوفه ی اولاد شد
مریم آمد تا شریک گریه ی کوثر شود
روضه ی او کاف و هاء و یاء و عین و صاد شد
محسن حنیفی
1398/10/20
صفحه قبل
صفحه بعد