Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


مرحوم آیت الله طبسی - از اصحاب استفتاء مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی به یک واسطه از حضرت آیت الله خوئی دام ظله العالی نقل می کند که یکی از معاصرین سید از سادات و علمای محترم نجف بود اجاره خانه اش مدتی به تأخیر افتاده بود صاحب خانه هر روز فشار می آورد که اگر تا فردا مال الاجاره تأخیر افتاده را پرداخت نکنی اثاثیه ات را به کوچه خواهم ریخت . این مرد عالم با حالتی افسرده به حرم امیرالمؤمنین (ع) مشرف شده و به آن آستانه قدس و طهارت و کنگره قدرت ولایت اللهی توسل می جوید در گرما گرم سوز و گداز خواب بر او غلبه می کند و در عالم خواب خود را در محضر امیر المؤمنین (ع) می بیند، حضرت از وی می پرسد : چرا این همه جزع و فزع می کنی؟
سید جریان را عرضه می دارد امام می فرماید : ما حالات تو را می بینیم عرض می کند : آقا من هر شب دو ساعت سعادت تشرف در حرم شریف دارم می فرماید نه ما حالا شما را می بینیم با این حال مسئله ای نیست مطلب شما را حواله دادیم .
سید از خواب بیدار می شود و با نهایت شگفتی از خود می پرسد : این چه حواله ای بود و حضرت مرا به که حواله دادند بهت و حیرت او را فرا می گیرد و به منزل باز می گردد سحرگاه درب خانه اش به صدا در می آید در را باز می کند می بیند سید ابوالحسن اصفهانی است .
او شتاب زده می گوید : آقا بفرمائید، آیت الله اصفهانی می فرماید : مأموریت ما تا اینجا بود و پاکتی به دست او داده و دور می شود . پاکت را باز می کند با کمال تعجب می بیند داخل پاکت درست همان مبلغی که وی به صاحب خانه بدهکار است پول قرار داده شده است .

1389/1/16

صفحه قبل صفحه بعد