Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


احمد بن محمد اردبیلی «مقدس اردبیلی »

(متوفی 993 ه.ق)

گفتار استاد:
«احمد بن محمد اردبیلی،معروف به مقدس اردبیلی،ضرب المثل زهد و تقوااست و در عین حال از محققان فقهای شیعه است.محقق اردبیلی،در نجف سکنی گزید.معاصر صفویه است.گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید،او حاضر نشد.شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به اوارجاع دهد تا اینکه اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد ودر نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند،مقدس نامه ای به او نوشت به این مضمون:

«بانی ملک عاریت بداند اگر چه این مرد اول ظالم بود،اکنون مظلوم می نماید،چنانچه از تقصیر او بگذری،«شاید»حق سبحانه از پاره ای از تقصیرات توبگذرد.»

بنده شاه ولایت،اردبیلی

شاه عباس نوشت:

«به عرض می رساند عباس خدماتی را که فرموده بودید به جان منت داشت،به تقدیم رسانید،امید که این محب را از دعای خیر فراموش ننمایید.»

کلب آستان علی،عباس (1)

امتناع مقدس اردبیلی از آمدن به ایران،سبب شد که حوزه نجف به عنوان مرکزی دیگر در مقابل حوزه اصفهان احیاء شود. همچنانکه امتناع شهید ثانی و پسرش شیخ حسن صاحب معالم و دختر زاده اش سید محمد صاحب مدارک از مهاجرت از جبل عامل به ایران،سبب شد که حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد ومنقرض نگردد.صاحب معالم و مدارک برای اینکه دچار محظور و رودربایستی برای توقف در ایران نشوند،از زیارت حضرت رضا(ع)که فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر کردند.این بنده فعلا نمی داند که مقدس اردبیلی فقه را از کجا ونزد چه کسی تحصیل کرده است،همین قدر می دانیم که فقه را نزد شاگردان شهیدثانی تحصیل کرده است.پسر شهید ثانی و نواده دختریش،صاحب مدارک درنجف شاگرد او بوده اند.در کتاب جلال الدین دوانی می نویسد:

«ملا احمد اردبیلی،ملا عبد الله شوشتری،خواجه فضل الله ترکه،میر فخر الدین هاکی،شاه ابو محمد شیرازی،مولانا میرزا جان و میر فتح الله شیرازی،شاگردان خواجه جمال الدین محمود بوده اند و او شاگرد محقق جلال الدین دیوانی بوده است (2) و ظاهرا تحصیل خواجه جمال الدین محمود در رشته های معقول بود،نه منقول.مقدس اردبیلی که در سال 993 درگذشته است،کتاب فقهی معروف اویکی شرح ارشاد است و دیگر آیات الاحکام.نظریات دقیق او مورد توجه فقهاءاست.» (3)

احمد بن محمد اردبیلی یکی از فقهای نامدار،و یکی از مفاخر علمای امامیه قرن دهم هجری است که در بین توده مردم به «مقدس اردبیلی »،و در میان خواص و فقهاء به «محقق و مدقق اردبیلی »شهرت دارد،و عامل این شهرت،وجود آن آثار و تالیفات وتحقیقات گرانقدری است که در زمینه فقه،کلام و عقاید از او به یادگار مانده است.

ولادت او:
او در عصر صفویه و در شهر اردبیل دیده به جهان گشود،پس از رشد و نما وکسب تحصیلات ابتدایی،به قصد تحصیلات عالیه،به نجف اشرف مهاجرت کرد و بابهره گیری از فضای علمی و معنوی نجف اشرف مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفت و علی رغم دعوتهای مکرری که از سوی امراء و حکام صفوی از او به عمل آمد،نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و سیاسی ایران ترجیح داد.پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف بر عهده داشت.

علی رغم شهرتی که مقدس اردبیلی در میان توده های مردم داشت،ولی با کمال تاسف منابع شناخت این فقیه عالیقدر در میان کتابها و منابع تراجم و رجال بسیارمحدود است و ما آنچه از چند منبع به دست آمده است،بازگو می کنیم:

گفتار دانشمندان درباره او:
علامه حر عاملی درباره او گوید:

«مولی بزرگوار،احمد بن محمد اردبیلی،عالم فاضل،مدقق،عابد زاهد،ثقه،پرهیزگار،جلیل القدر و عظیم الشان می باشد... » (4)

صاحب جامع الرواة که خود اردبیلی است،در حق همشهری خویش می گوید:

«احمد بن محمد اردبیلی(ره)در جلالت قدر و اعتبار و موثق بودن،مشهورتر از آن است که ذکر گردد.او فقیه،متکلم،جلیل القدر،و عابدترین و پرهیزکارترین مردم عصرخویش بوده است.» (5)

گفتار محدث نوری:
«عالم ربانی،فقیه و محقق صمدانی،مولی احمد بن محمد اردبیلی،متوفی 993.

درخت علم و تحقیقات او با انوار درخشان قدس،زهد،اخلاص و کرامات او پوشیده است.» (6)

گفتار محدث قمی:
محدث قمی در کتاب «الکنی و الالقاب »در این باره گوید:

«عالم ربانی،محقق و فقیه بزرگوار احمد بن محمد اردبیلی،در تقوی،جلالت،فضیلت،اصالت،زهد،دیانت،ورع،امانت مشهورتر از آن است که قلم بر آن احاطه کندیا تحت عدد و شمارش درآید.او متکلم و فقیه بزرگوار می باشد،به حدی که علامه مجلسی درباره او گفته است:«او در ورع و تقوی و زهد،به حد نهایی و مرتبت عالیه رسیده است و همانند او را در میان پیشینیان و متاخرین نشنیده ام.خداوند او را باپیشوایان معصوم(ع)محشور دارد.» (7)

کرامات روحی و فضایل اخلاقی:
در کتاب «انوار نعمانیه »سید نعمت الله جزائری،و در روضات الجنات،حوادث و قضایای حیرت انگیزی از آن عالم ربانی نقل کرده اند که صدور چنین اعمال و کرامات از دارندگان چنین ارواح وارسته و پاک با آن همه اخلاص و پاکی،هیچ نوع تعجب وشگفتی ندارد و طالبان تفصیل به آن کتابهای مراجعه کنند. (8)

نامه او به شاه عباس:
او در ارتباط با رفع گرفتاری یک مسلمان نیازمند و گرفتار که از ترس شاه عباس به حرم مطهر امیر المؤمنین علی(ع) پناهنده شده بود و متوسل به آن عالم ربانی گردید،نامه ای به این مضمون به شاه عباس نوشت:

«بانی ملک عاریت،عباس بدانداگر چه این مرد اول ظالم بود و اکنون مظلوم می نماید،چنانچه از تقصیر او بگذری،شاید که حق تعالی از پاره ای ازتقصیرات تو بگذرد...»بنده شاه ولایت،احمد اردبیلی

او در پاسخ نامه این چنین نوشت:

«به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید،به جان منت داشته به تقدیم رسانید،امید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنند.»

کلب آستان علی،عباس

این مکاتبه و مراسله شاید از دیدگاه برخی از افراد با توجه به مقام شامخ آن عالم ربانی بسیار بعید به نظر آید و احیانا او را با این عمل مورد ذم و توبیخ قرار دهند،ولی باتوجه به موقعیت سیاسی حکام و شاهان اولیه صفویه در آن عهد و روزگار که توانسته بودند نفوذ سیاسی شیعه را بگسترانند و استقلال سیاسی ایران را در پناه ولایت اهل بیت(ع)در برابر ترکتازیها و قتل و غارتها و کشتارهای چنگیزیان و عثمانیان تثبیت نمایند و استقلال سیاسی و اجتماعی شیعه را با آن همه سابقه فرهنگی و معنوی که داشته است،مسجل نمایند،این عمل آنان از دیدگاه علماء و فقهاء قابل تقدیر و تجلیل بود،به ویژه جایی که رفع گرفتاری یک مسلمان گرفتار و نیازمندی در بین بوده باشد که سعی و تلاش در رفع گرفتاری محرومان خود، وظیفه اصلی فقهاء و علماء،این پناه دهندگان راستین امت و ملت محروم و مستضعف می باشد.

اساتید او:
او با شیخ بهایی و میرزا محمد استر آبادی صاحب رجال معروف،معاصر بود واز بعضی از تلامذه شهید ثانی تلمذ نموده است،و صاحب اعیان الشیعه اساتید او را،جمال الدین محمود،شاگرد جلال الدین دوانی،ملا عبد الله یزدی(صاحب حاشیه تهذیب المنطق)و مولی میرزا جان باغندی ذکر نموده است. (9)

شاگردان او:
صاحب معالم و صاحب مدارک،ملا عبد الله شوشتری از شاگردان او می باشند واز دیگر شاگردان او امیر غلام و امیر فضل الله می باشد.هنگام فوت از او پرسیدند:«به چه کسی می توانیم رجوع کنیم؟»گفت:«در شرعیات به امیر غلام،و در عقلیات به امیرفضل الله تفرشی.» (10)

تالیفات و آثار او:
1-زبدة البیان فی آیات احکام القرآن،که در ایران بارها چاپ شده است. (11)
2-مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان علامه حلی،و آن کتابی است که چاپ سنگی گردیده بود و اخیرا از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 12جلد آغاز چاپ شده است و شروع تالیف آن در ماه رمضان 977 در کربلا صورت گرفته،و انجام آن در سال 985 بوده است.
3-حدیقة الشیعه در تفصیل احوال پیامبر(ص)و ائمه(ع)(فارسی)
4-شرح الهیات تجرید قوشجی
5-اثبات واجب تعالی
6-اثبات امامت
7-تعلیقه ای بر شرح مختصر الاصول عضدی
8-تعلیقه ای بر خراجیه محقق ثانی.این کتاب در مورد مساله خراج و مالیات نوشته شده و هر دو در سال 1318 ه.ق در حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی چاپ سنگی شده است.
9-استیناس المعنویه(به عربی)در علم کلام
10-اصول الدین،که یک نسخه از آن در کتابخانه رضویه موجود است. (12)

وفات او:
او پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و معنویت،سر انجام در ماه صفرسال 993 ه.ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در جوار قبر محبوب ومعشوق خویش،سرور متقیان مولی علی(ع)در ایوان طلا سمت راست وارد شونده برحرم مدفون گردید.

در ریحانة الادب از نخبة المقال در ردیف «احمد»،در مورد تاریخ وفات او نقل می کند که گویند:

الاردبیلی من الاعاظم منه استجاز صاحب المعالم مقدس ذو ورع و عفة وفاته فی الف الا السبعة

(اردبیلی از بزرگان امامیه است و صاحب معالم از او اجازه روایتی کسب کرده است.او مقدس و پرهیزکار و عفیف بوده است،وفاتش هفت سال کمتر از هزار(993)صورت گرفته است.) (13)

پی نوشتها:

1- این داستان هر چند در منابع معتبر نقل شده،ولی با توجه به سال فوت محقق و جلوس شاه عباس قابل خدشه و نیازمند تحقیق بیشتر است.
2- زندگی جلال الدین دوانی،تالیف فاضل نامی آقای علی دوانی.
3- آشنایی با علوم اسلامی،ص 304.
4- معجم رجال الحدیث،ج 2،ص 229.
5- مدرک فوق.
6- خاتمة المستدرک،ج 3،ص 392.
7- الکنی و الالقاب.
8- روضات الجنات،ص 22.
9- اعیان الشیعه،ج 9،ص 95.
10- مدرک سابق.
11- این کتاب فقهی و تفسیری آیات الاحکام،در مجلد دوم «کتاب طبقات مفسران شیعه »،تالیف نگارنده،ص 416 به تفصیل معرفی شده است.
12- الذریعه،ج 2،ص 35.
13- ریحانة الادب،ج 5،ص 370.

------------
یکی از کسانی که خدمت حضرت امام زمان ارواحنافداه شرفیاب شده مقدس اردبیلی (ره) است.
یکی از شاگردان خاص مقدس اردبیلی میگوید: یکی از شبها در صحن مطهر امیر مؤمنان علی علیه السّلام در حالی که شب از نیمه گذشته بود، خسته از مطالعات علمی قدم میزدم.
ناگهان در آن فضای نورانی، شیخ جلیل القدری را دیدم که به سوی حرم حضرت امیرالمؤمنین روان است. در حالی که تمام درهای حرم مطهر قفل بود.
با کنجکاوی او را تعقیب کردم. دیدم او چون به در حرم نزدیک شد، قفلها باز و در حرم گشوده شد.او به هر دری که دست می گذاشت باز می شد،تا اینکه با کمال وقار و سنگینی کنار حرم مطهر حضرت امیرمؤمنان ایستاد وسلام کرد ومن جواب سلام او را شنیدم، سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت کرد.هنوز از آن گفتگو چیزی نگذشته بود، که آن مرد خارج شد.من نیز او را تعقیب کردم تا اینکه از شهر بیرون رفت و به سوی مسجد کوفه سرازیر شد.
من از روی کنجکاوی او را دنبال کردم تا به مسجد رسید و داخل محراب شد،سپس با کسی به گفتگو نشست.
سخنانش که به اتمام رسید از مسجد خارج وبه سوی شهر سرازیز شد.نزدیک دروازه نجف که رسید تازه سپیده صبح دمیده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر بر می داشتند وآماده نیایش صبحگاهی می شدند.ناگهان در طول راه عطسه ای به من دست داد که نتوانستم جلوی آن را بگیرم. آن مرد متوجه من شد و برگشت، چون به چهره اش نگریستم دیدم استادم مقدس اردبیلی است.
پس از سلام و اظهار ادب، به استادم عرض کردم که من از لحظه‏‏ ورود به حرم امیر مؤمنان تاکنون همراه شما بودم،لطفاً بفرمائید که در حرم مطهر ودر محراب مسجد کوفه با چه کسی سخن می گفتید؟مقدس اردبیلی (ره) ابتدا از من قول گرفت که این راز را تا زمانی که ایشان در قید حیات است فاش نکنم، سپس مقدس اردبیلی فرمود:فرزندم ؛ گاهی حل مسائل برای من دشوار می شود و از حل آن عاجز می شوم، خدمت علی بن ابیطالب شرفیاب شده و جواب آن را می گیرم امّا شب گذشته حضرت امیرمؤمنان علیه السّلام مرا به سوی حضرت صاحب الامر(عج) راهنمایی کرد و فرمود: مقدس اردبیلی فرزندم مهدی (عج) در مسجد کوفه است، نزد او برو و مسائلت را از او فراگیر.من به امر آن حضرت داخلی مسجد کوفه شدم و از حضرت سؤال کردم.

------
ازدواح والدین مقدس اردبیلی

شخصی کنار جوی آبی نشسته بود، دید سیبی بر روی آب می آید دست برد و سیب را برداشت و خورد . بعد از خوردن سیب به فکر افتاد که این سیبی که خوردم از کجا بود؟ از کدام باغ بود؟ رفت تا به باغی که سیب از آن باغ بود، رسید . وقتی صاحب باغ را پیدا کرد از او سئوال کرد : من سیبی از روی آب برداشتم و خوردم و بعد فهمیدم که سیب از باغ شما بوده است . نزد شما آمده ام که مرا حلال کنید یا آنکه قیمتش را بپردازم . صاحب باغ در جواب گفت : این باغ فقط از من نیست، ما چهار برادریم و من سهم خودم را به شما بخشیدم . گفت : بسیار خوب، آن سه برادر کجا هستند، جواب داد : دو تا دیگر از برادرانم در ایران هستند و یکی در خارج از ایران .
نزد آن دو برادر رفت و حلالیت طلبید و سپس بار سفر بست و به خارج از ایران رفت ( گویا برادر دیگر در شوروی بوده است ) و خود را به در خانه ی آن برادر رسانید و قصه را بیان کرد . آن برادر چهارم تعجب کرد که این فرد کیست که برای یک چهارم سیب این همه راه را طی کرده و به اینجا آمده تا حلالیت بطلبد . گفت : من سهم خودم را به شما بخشیدم ولی به یک شرط . و آن شرط این است : دختری دارم از چشم، کور و از زبان، لال و از گوش، کر است اگر قبول کنی با او ازدواج کنی حلالت می کنم و الا نه .
جوان قدری تامل کرد و پذیرفت .
وقتی مراسم عقد تمام شد و داخل حجله رفتند، عروس را حوریه ای از حوران بهشتی دید . از حجله بیرون آمد و به پدر دختر گفت : شما گفتید دخترتان کور و کر و لال است . گفت : آری، من دروغ نگفتم، گفتم : کور است چون تا به حال چشمش به نامحرم نیفتاده، و اینکه گفتم : کر است، گوش او صدای نامحرم و صدای ساز و آواز و غنا نشنیده، و گفتم : لال است، زبانش به دروغ و غیبت و ناسزا و تکلم با نامحرم باز نشده است . مدتها از درگاه حضرت حق درخواست می کردم که خدایا داماد خوبی که هم کفو این دختر باشد به من مرحمت کن . خدا دعای مرا مستجاب کرد و دامادی متقی چون تو که این همه مسافت راه را پیمودی، برای این که یک چهارم سیبی را که خوردی حلال باشد نصیبم کرد .
از این ازدواج خداوند فرزندی صالح و بی نظیر، عالمی ربانی افقه الفقهاء زمان شیخ احمد مقدس اردبیلی را عنایت فرمود . www.labbaik.ir



14/7/1389
صفحه قبل صفحه بعد