روزی، تمامِ همّت خود را گذاشتی
در خیمه های آتش و خون، پا گذاشتی
در کوچه های حادثه، همراه کاروان
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی
با ناله های سوخته، در سوگ مجتبی
داغی بزرگ بر جگر ما گذاشتی
در شام تیره ای که پُر از بوی فتنه بود
آیینه ای مقابل دنیا گذاشتی
تو خطبه ی شهادت یاران عاشقی
از خود حماسه های تری، جا گذاشتی
بانو! چقدر در نظرم آسمانی است
راهی که پیش دیده ی فردا گذاشتی
از نسلِ آتشینِ کدامین فرشته ای؟
کاینگونه عشق را به تماشا گذاشتی
نجاتی، پروانه
دل سنگ آب شد، ص 735
1390/9/21
صفحه قبل
صفحه بعد