Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت زینب سلام الله علیها


ای مهین دخت مرتضی زینب
اسوه ی مکتب رضا زینب

انجم آرای آسمان قَدَر
محور گردش قضا زینب

روشنی بخش دیده ی زهرا
زیب آغوش مرتضی زینب

تا صف حشر عالم هستی است
با پیام تو کربلا زینب

اوّلین دخت حیدر و زهرا
دومین عصمت خدا زینب

کیستی ای بخاک مقدم تو
پدر و مادرم فدا زینب

خطبه های تو آتشین امّا
کلمات تو جانفزا زینب

این عجب نیست روز عاشورا
گر بگوید حسین، یا زینب

آنکه بوسید دست زهرا را
بوسه زد چهره ی تو را زینب

شش برادر جدا شد از تو، ولی
صبر از تو نشد جدا زینب

چه بگویم که هر چه گویم هست
در ثنای تو نارسا زینب

تا ابد اهل آسمان و زمین
بتو دارند التجا زینب

دل ببام تو مرغ سرگردان
جان بخاک درت گدا زینب

صابرین را بهر بلا آید
از تو در گوش جان ندا زینب

همچو زهرا شفاعت از امّت
میکنی در صف جزا زینب

مهر جز مهر تو حرام حرام
راه جز راه تو خطا زینب

زورق صبر را تو راندی تو
ز ابتدا تا به انتها زینب

گر نبد پایداری تو نبود
رکن توحید پا بجا زینب

شرح صبر تو در کتاب خداست
کاف و ها ویا و عین و صادگو است
--
ای تو را از خدا امامت صبر
وی بخاک درت اقامت صبر

هم بپایت جبین حلم و رضا
هم بدستت زمام دولت بر

روی دوشت ستاده کوه بلا
زیر پایت شکسته قدرت صبر

بهمه آیه های صبر قسم
همه در وصف تو است صحبت صبر

زیر پای تو خُرد قدرت کفر
پیش صبر تو طاق طاقت صبر

مظهر صبر مادری به خدا
بابی انت، ای حقیقت صبر

بعد مادر به اقتدار پدر
بر سر دوش تو است رایت صبر

پا بپای قیام عاشورا
بوده در قامتت قیامت صبر

صبر از همّت تو فاتح شد
نه تو را بر سر است منّت صبر

نیست در نقل استقامت تو
غیر افسانه ای حکایت صبر

جای هر تازیانه بر بدنت
یک نشان است از علامت صبر

ز تو شایسته درس حلم و رضاست
از تو زیبد همی ز عامت صبر

در ثنای تو هست و امّ و ابت
هرچه نازل شده است آیت صبر

بولّی خدا تو دادی صبر
ای تو را از خدا ولایت صبر

سرنگون از تو کاخ ظلم و ستم
پایدار از تو سر و قامت صبر

ای در آغوش تو رضا را، رُشد
وی بدامان تو ولادت صبر

تو به اسلام آبرو دادی
در دیار بلا ز شدّت صبر

شرح صبر تو در کتاب خداست
کاف و ها و یا و عین و صاد گواست
--
ای گل ناز پرور زهرا
وی بهشت معطّر زهرا

مهر سر تا بپای پیغمبرi
ماه از پای تا سر زهرا

بتو زیبد بتو، امامت صبر
که تو هستی تو دختر زهرا

از دم کفر سوز تو خیزد
نطق اسلام پرور زهرا

عاشق آفتاب طلعت تو
ماه در خون شناور زهرا

باغ سرسبز آرزوی علیa
نخل امید پرور زهرا

بودی از کودکی بخانه ی وحی
مونس و یار و یاور زهرا

که ز طفلی هماره می گشتی
دور زهرا چو مادر زهرا

کس نداند که این توئی یا او
چون نشینی برابر زهرا

فاطمه کوثر محمدi و تو
تا صف حشر کوثر زهرا

گفته مدح تو را خداوندی
که بود مدح گستر زهرا

وصف تو مدح تو فضائل تو
کلمات مکرّر زهرا

از تو نوشند تا قیامت آب
همه گلهای پرپر زهرا

راه زهرا و تو است هر دو یکی
ای سراپای مظهر زهرا

محمل و قتلگاه سنگر تو
به تو و باب و شوهر زهرا

بندای مقدّس قرآن
بروان مطهّر زهرا

به جبین شکسته ی تو قسم
به جراهات پیکر زهرا

شرح صبر تو در کتاب خداست
کاف و ها و یا و عین و صاد گواست
--
ای خداوند صبر مفتخرت
وی رسولان عشق خاک درت

مکتب صبر حاصل سخنت
آیت فتح رایت ظفرت

نخل امید انبیائی تو
جوشش خون اولیا ثمرت

میگرفتی هماره پیغمبرi
همچو ز هرای خویشتن به برت

اسوه ی استقامتی که خدا
کرده در پیش هر بلا سپرت

پدر و مادرم فدات که هست
فاطمه مادر و علی پدرت

ای به یک روز مادر دو شهید
ای فدای دو نازنین پسرت

ای که در طول کمتر از یکروز
ماند هفتاد داغ بر جگرت

چرخ از بار غصّه تو خمید
تو که بودی! که خم نشد کمرت

آبروی حسین بودی تو
بخدا شد حسین مفتخرت

تاب هجر تو را نداشت از آن
با سر خویش گشت هم سفرت

خواستی خون بپای او ریزی
چوب محمل از آن شکست سرت

به جهاد مقدّس روزت
به نماز نشسته سحرت

بر دل خصم آتش افکندی
با وجودی که بود خون جگرت

کربلا از تو کربلاست هنوز
ای دو صد کربلا به هر خبرت

تا ز قرآن کنی تو دفع خطر
هیچ بیمی نبود از خطرات

انقلابی عظیم بر می خواست
اوفتادی بهر مکان گذرت

مظهر صبر حیّ دادگری
گفته مدح تو حیّ دادگرت

شرح صبر تو در کتاب خداست
کاف و ها و یا و عین و صاد گواست
--
نه فقط یاور حسینی تو
که پیام آور حسینی تو

تن تنها بموج دشمن ها
یارو هم سنگر حسینی تو

در مقام خطابه و ایثار
پدر و مادر حسینی تو

جاودان است تا ابد نورت
شمع روشنگر حسینی تو

در تو باید حسین را دیدن
مُظهر و مَظهرَ حسینی تو

مادر و دختر چهار شهید
قهرمان خواهر حسینی تو

به چه خواهر، که بایدت گفتن
مادر دیگر حسینی تو

اولین یار و آخرین گلاب
تا دم آخر حسینی تو

لاله ات پرپر و گلاب افشان
بر گل پرپر حسینی تو

در ریاض بخون نشسته ی عشق
نخل بارآور حسینی تو

خون جگر با شهادت دو پسر
بر علی اکبر حسینی تو

چه بدوش نبی چه بر سر نی
همه جا یاور حسینی تو

شهر عشق و محبت است حسینa
بحقیقت در حسینی تو

سینه در پیش سنگ کرده سپر
حامی دختر حسینی تو

جان بکف برگرفته در گودال
زائر پیکر حسینی تو

دست از جان خویشتن شسته
هم سفر با سر حسینی تو

در سپهر بلند صبر و رضا
برترین اختر حسینی تو

بتو و عزم و همتت نازم
که بقا پرور حسینی تو

شرح صر تو در کتاب خداست
کاف و ها و یا و عین و صادگو است
--
قدرت عالم آفرین داری
دست داور در آستین داری

هم خدا در تو خویش را دیده
هم تو چشم خدای بین داری

قَدَرَت از یسار در فرمان
با قضا حکم در یمین داری

برتری برتری ز حدّ گمان
پای بر قلّه ی یقین داری

درس ناخوانده گِرد خرمن علم
نسل در نسل خوشه چین داری

زینبی زیب امّ و زین ابی
روی آن، آبروی این داری

تو بخوان خطبه ای خطیبه حق
که به لب آیت مبین داری

کلماتت دل کلیم بَرَد
نفس عیسی آفرین داری

آبرو بخش چهره ی دین است
نقش خونی که بر جبین داری

راستی دختر علی هستی
کاین چنین عزم راستین داری

پدر و مادرم فدات که خود
پدر و مادری چنین داری

ای سماوات بنده ات ز چه رو
چهره بر دامن زمین داری

کاش گردد سپهر خاکستر
که تو فریاد آتشین داری

چون بویرانه ات مکان دادند؟
ای که افلاک در نگین داری

کورم ار روی ناقه ات بینم
جای بر چشم حور عین داری

کوه صبری و پیش سیل بلا
پاس از زین العابدین داری

راستی راستی تو حقّ حیات
از ازل تا ابد بدین داری

به محمّدi قسم تو قرآن را
زنده تا روز واپسین داری

شرح صبر تو در کتاب خداست
کاف و ها و یا و عین و صاد گواست

غلام رضا سازگار


1393/8/15

صفحه قبل صفحه بعد