مار را به سر کوی تو اعدا نگذارند
خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند
زینب ز تو ای جان برادر نکند دل
اعدا بگذارند اگر یا نگذارند
خواهم همه عمر کنار تو بمانم
اما چه توان کرد که اعدا نگذارند
ای محرم دل تا غم دل گویم از این بیش
آوَخ که مرا پیش تو تنها نگذارند
شب می رسد و قافله در حال رحیل است
زین بیش دگر پیش تو مارا نگذارند
رفتم من و داغ تو و هجر همه یاران
یک لحظه من دلشده را وا نگذارند
گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت
اما چه کنم شورش غمها نگذارند
دانی چه کسان بار حسینند مؤید
آنانکه به جز در ره او پا نگذارند
سید رضا مؤید
1387/10/22
صفحه قبل
صفحه بعد