ای علمدار کربلا عباس
مرد میدان هر بلا عباس
پنجمین نور چشم فاطمه ای
تو حسین کنار علقمه ای
ای شفاعت به خون تو مدیون
ای حسینی ترین حسینیون
بود جانت در اختیار حسین
کس به این حد نبود یار حسین
در جمال تو منجلی دیدند
فاطمیّون تو را علی دیدند
عشق به منتها تو هستی تو
علی کربلا تو هستی تو
به تو سرمایه ادب دادند
عبد صالح تو را لقب دادند
روز محشر که خلق می لرزند
شهدا بر تو قبله می برزند
وان همه سر جدا و دست جدا
پیکر پاره پاره شهدا
در قیامت که عذر نپذیرند
دست های تو دست می گیرند
دست هایت مدال عاشوراست
سندی بر شفاعت زهراست
معجزاتی که از وفا کردی
کربلا را تو کربلا کردی
به تو امید بسته بود حسین
تا به جایی که این سرود حسین
در صف تشنگان درخشیدی
تشنگی را حیات بخشیدی
تا قدم در کنار دجله زدی
باز در دشت عشق حجله زدی
دست در زیر آب تا بردی
کس نگفته که جرعه ای خوردی
دل فُلک نجات را بردی
آبروی فرات را بردی
منکر فضل توست نالایق
این بود درسِ حضرت صادق
ای سلام خدا و هر چه که هست
بر تو عباس ای شه بی دست
تشنه ام تشنه عنایت تو
عاشقم عاشق زیارت تو
رنج هجران کشیده می میرم
کربلا را ندیده می میرم
بهر من عطر کربلا بفرست
خود گذرنامه مرا بفرست
ساقیا! تشنه ام تو آبم ده
بین سلام و مرا جوابم ده
من "مؤید" غلام این کویم
که به جز مدحتان نمی گویم
بر مدیح تو افتخار کنم
گر برانی مرا چه کار کنم
مؤید
1391/9/3
صفحه قبل
صفحه بعد