غیرت خاکسترش رنگ دگر داشت
شعله بال و پرش میل سفر داشت
آن که در این یازده سال یتیمی
تا که عمو بود انگار پدر داشت
از چه بماند در این خیمه خالی
آن که ز اوضاع گودال خبر داشت
گفت: به این نیزه خشک و شکسته
تکیه نمی زد عمو یار اگر داشت
رفت مبادا بگویند غریب است
یاکه بگویند عمو کاش پسر داشت
آمد و پیشانی زخمی شه را
از بغل دامن فاطمه برداشت
در وسط بهت دلشوره زینب
شکر خدا دست، یعنی که سپر داشت
علی اکبر لطیفیان
1387/10/20
صفحه قبل
صفحه بعد