مصحف ما، چه به هم ریختنت! وای عمو!
چقَدَر تیر نشسته به تنت وای عمو!
همه ی رختِ تو غارت نشده، پاره شده
بس که یکپارچه با پا زدنت وای عمو!
آمدم تا که اجازه بدهی و یک یک
تیرها را بکشم از بدنت وای عمو!
جان نداده همه بالای سرت جمع شدند
چه شلوغ است سر پیرهنت وای عمو!
آنقدر نیزه زیاد است نمی دانم که
بکشم از بدنت یا دهنت وای عمو!
علی اکبر لطیفیان
1393/8/16
صفحه قبل
صفحه بعد