گودال عطر یاس خدا را گرفته بود
آری حسین روضهی زهرا گرفته بود
تنها حسین بود و یتیم برادرش
طفلی که راه وصل به بابا گرفته بود
یک موج بحر خون ز ساحل گریخته
کاندم کناره، در دل دریا گرفته بود
لب تشنه کشته طفل یتیم بریده دست
بر سینهی بریدهسری جا گرفته بود
گرچه یتیم بود و لیکن تمام عمر
بر روی دستهای عمو پاگرفته بود
دیدند سرنهاده، سر سینهی عمو
بهبه! که کار عشق چه بالا گرفته بود
مصطفی متولّی
1387/10/20
صفحه قبل
صفحه بعد