Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


گر چه در خاک نهان شد بدن خسته ی تو
کعبه ی خلق بود خانه ی در بسته ی تو

شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی
که جهان سوخته ازگریه ی آهسته ی تو

گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش
می دمد لاله ی توحید زگلدسته ی تو

کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد
ای فدای نگه چشم زخون بسته ی تو

گل لبخند تو نگذاشت بدانند که بود
یک جهان غصه درون دل وارسته ی تو

خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد
بی صدا بود زبس گریه ی پیوسته ی تو

چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان
دست بشکسته به پیشانی بشکسته ی تو

پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود
اشک ما ریخته بر روی به خون شسته ی تو

"میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار
کز همه رسته و عمری شده وابسته ی تو


حاج غلام رضا سازگار


1394/4/18
صفحه قبل صفحه بعد