برای بارون پسرم، دعای من فایده نداشت
آسمون بذر عطش، تو باغچه کربلا کاشت
نه ساغی و مشکی مونده نه قطره آبی
برات بمیرم لب تشنه به رنگ مهتابی
چرا نمی خوابی
لای لای مادر، دلم از غم کبابه
لای لای مادر، گل نازم به خوابه
تابه سوی دوش بابت از آغوشم پر کشیدی
با تلذی از مادرت عزیز من دل بریدی
حزون و قصه ات با غم بهارم و می برد
که دلبر زینب دارو ندارم می برد
شیر خوار مو میبرد
لای لای مادر، دلم از غم کبابه
لای لای مادر، گل نازم به خوابه
حالا که آتیش غمت به قلب صد چاک میریزه
جلوی چشمام پدرت رو صورتت خک میریزه
چه آرزو هایی داشتم تواین دل مضطر
دلم به این خوش بود یک روز بهم بگی مادر
بخواب علی اصغر
لای لای مادر، دلم از غم کبابه
لای لای مادر، گل نازم به خوابه
26/7/1387
صفحه قبل
صفحه بعد