المنّتُ لله که به کوی تو مقیمم
در بارگهت چون سگ اصحاب رقیمم
هر دم رسد از حلقة زلف تو نسیمم
ای خاک درت جنّت فردوس نعیمم
---
هزار آتش اگر در پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
---
چون نامة اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبّت علی بخشیدند
---
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
دیدم که علی نور بود سایه ندارد
---
از آن زمان که شنیدم فمن یمت یرنی را
هوای مرگ دارم و لقای روی علی را
---
دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم
90/4/1
صفحه قبل
صفحه بعد