برادر عزیزم، زینب شود فدایت
آوردم از مدینه، دو دسته گل برایت
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
خون جگر ز دیده، بر تو روانه کردم
گیسوی هر دو را خود،با گریه، شانه کردم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
وقت سفر سفارش نموده شوهر من
هدیه به حضرت تو گردد دو گوهر من
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
شکر خدا که امروز، مادر دو شهیدم
روز جزا، به نزد فاطمه، روسفیدم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
عنایتی که امروز به چشم خود ببینم
بر سینه ام نشیند، داغ دو نازنینم
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
از اوّل این دو تن، را پرورده ام برایت
تا خون پاک هر دو ریزد، به خاک پایت
هدیه ی من همین است
داغ دو نازنین است
1390/9/8
صفحه قبل
صفحه بعد