گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبروی همیم در همه جا
--
ای طلوع همیشه ی قلبم
با تو خورشید عالمینم من
تو حسینی ولی گهی زینب
گاه زینب گهی حسینم من
--
وقت سجاده وقت نافله ها
لبمان نذر نام یکدیگر
دو کبوتر در این حوالی عشق
بر سر پشت بام یکدیگر
--
من و تو آیه های تقدیریم
من و تو همدلیم و همدردیم
خواب بر چشممان نمی آمد
تا که بر هم دعا نمی کردیم
--
دل ندارم تو را نظاره کنم
در غروبی که بی حبیب شدی
تکیه بر نیزه ی شکسته زدی
این همه بی کس و غریب شدی
--
کاش اینجا اجازه می دادی
تا برای تو چاره می کردم
این گریبان اشتیاقم را
پیش چشمت پاره می کردم
--
همه از خیمه ها سفر کردند
همه در خون خویش غوطه ورند
همه دیشب فدا شدند اما
کودکانم هنوز منتظرند
--
آن دمی که ممانعت کردی
مهمان نگاه من غم شد
از بلا و غم مصیبت تو
آنقدر سهم خواهرت کم شد
--
کودکانم اگر چه ناقابل
ولی از باده ی غمت مستند
آن دو بالی که حق به جعفر داد
به خدا کودکان من هستند
--
خنده های با نگاه غمگینت
اذن پرواز بالشان باشد
اذن میدان بده به آنها تا
شیر مادر حلالشان باشد
1391/8/28
صفحه قبل
صفحه بعد