Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


کسی که دل به تو داد اعتنا به جانش نیست
نه اعتناش به جان کار با جهانش نیست

به دین زنده ما مرده بایدش گفتن
کسی که صحبت عشق تو بر زبانش نیست

زبوستان جنان دست می کشد آدم
گلشن توئی و نیازی به بوستانش نیست

چگونه بی تو نسوزد هماره مرغ دلم
که غیر شعله آتش در آشیانش نیست

بیا چو موسی عمران ببین چه می گذرد
به گله ای که شبان دارد و شبانش نیست

چگونه آب نگردد زغصه آن که مدام
به دیده اشک روان دارد و روانش نیست

بیا که نای زمان بی تو یا امام زمان
به غیر ناله با صاحب الزمانش نیست

بیا به گلشن دین آبیار باش که آب
به غیر خون شهیدان باغبانش نیست

بیا بپرس چرا مادر جوان مرگت
نشان زتربت پنهان بی نشانش نیست

بیا به غربت زهرا تو گریه کن دل شب
که زائری به سر تربت نهانش نیست

مدینه باغ بهار بهشت وحی خداست
چرا خبر زگل و غنچه خزانش نیست

بیا که میثم بی دست و پا به دار فراق
به غیر ناله الغوث و الامانش نیست
1390/7/30
صفحه قبل صفحه بعد