گل رخسار زیبایت بهاری می کند ما را
هوایت در عطش چون رود،جاری می کند ما را
بهارا گوشه ی چشمی که در کنج قفس حتی
همان یک شاخه ی گل هم قناری می کندما را
به مصرت یوسف زهرا ندیدیم و چرا عشقت
به کنعان همچو مجنون صحاری می کند ما را
چه داری ای گل نرگس به چشم آشنا خیزت
که از اندیشه ی پائیز، عاری می کند ما را
خودم آرام میگیرم، ولی این دل دلِ عاشق
سراپا شعله ای از بیقراری می کند ما را
یقین دارم که هُرم دستهای مهربان تو
به شبهای زمستان،سخت یاری می کند ما را
عجب فصلی ست فصل انتظار دیدن رویت
که حتی در زمستان هم بهاری می کند ما را
سید محمد رضا هاشمی زاده
1393/1/10
صفحه قبل
صفحه بعد