کاش از لطف شبی یاد زما می کردی
یاد از عاشق افتاده ز پا می کردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده
با نگاه ملکوتی، تو دوا می کردی
کاش می آمدی با یک نظر ای نخل امید
گره از کار من زار، تو وا می کردی
کاش یک شب تو برای فرجت مالک من
با دل سوخته ی خویش دعا می کردی
همچو باران به سر شیعه بلا می بارد
کاش می آمدی و دفع بلا می کردی
پرچم ظلم بر افراشته شد در همه جا
کاش تو پرچمی از عدل بپا می کردی
سید عبد الحسین رضایی
1388/1/6
صفحه قبل
صفحه بعد