Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


سلام ای برتر از ایوب صبرت
که نبود سایبان بر روی قبرت

سلام ای در صبوری بی قرینه
غریب دوم شهر مدینه

تویی فرمانده گردان هستی
تویی سلطان مُلک حق پرستی

ملک، انسان، فرشته پای بستت
کلید جنّت و دوزخ به دستت

همه هُشیارها مست و تو ساقی
بُود تا حشر آثار تو باقی

تو را، زهرا به دامان پرورانده
رسول اللّه، اوصاف تو خوانده

خدا چون کرد خوبان را گزینش
تو گشتی شمع بزم آفرینش

تو شمعی وجهان پروانه تست
تمام قلبها کاشانه تست

تو خورشید زمین و آسمانی
امام دوّم ما شیعیانی

تو زهرا و علی را نور عینی
امید زینبی، عشق حسینی

فلک بر خاک پایت سرنهاده
زمین در زیر پایت اوفتاده

تو با یک صلح صدها جنگ کردی
جهان را بهر دشمن تنگ کردی

ز صلحت مُشت دشمن باز گردید
به مردم کشف صدها راز گردید

قیام کربلا مدیونِ صلحت
بقای دین بُود مرهون صلحت

تو پایان داده ای جنگ جمل را
تو رونق داده ای خیر العمل را

تو روح روزه معنای نمازی
فروغ مشعل سوز و گدازی

تو هستی سبز پوش آل احمد
که باشد خُلق و خویت چون محمّد

تو در هر حال باشی با خدایی
تو در کشتیّ احسان ناخدایی

مزارت سجده گاه آفتاب است
ولی افسوس ویران و خراب است

از این غم بر دل هر شیعه داغ است
که قبرت در مدینه بی چراغ است

جهانی سوزد از داغ غم تو
سیه پوشیده شب در ماتم تو

تو را در خانه ات بی یار کشتند
تو را با آب آتشبار کشتند

به سوی «ایزدی» جانا نظر کن
تو سوز شعر او را بیشتر کن

کز آن اشعار آتش برفروزد
وز آن آتش جهانی را بسوزد
89/10/21
صفحه قبل صفحه بعد