از تل زینبیه که زینب نظاره کرد
با چشم خود به سوی مدینه اشاره کرد
جدم بیا ببین که چگونه حسین را
دشمن که با سیوف خودش پاره پاره کرد
بر روی سینه ای شه دین شمر جلوس کرد
سر از بدن جدا شد و زینب نظاره کرد
آمد صدای مادری از قتلگاه به گوش
نفرین بر آن کند که ستم بی شماره کرد
اسبان به روی آن بدن پاره تاختند
این خاک و را مدفن ماه وستاره کرد
خواهر پی برادر خود بین نیزه ها
با حال زار بوسه به رگهای پاره کرد
این خاک را مدفن اولاد احمدست
چشم دلم به سوی حریمش اشاره کرد
محمد جواد قدرتی
1390/7/2
صفحه قبل
صفحه بعد